نشست کتاب خوان مدرسه ای

ساخت وبلاگ

نشست «کتابخوان» روز چهار شنبه هفدهم بهمن  ماه در مدرسه ریحانه برگزار گردید

این نشست با معرفی5کتاب که با محوریت انقلاب اسلامی بودند برگزار شد، که در ادامه به مرور اجمالی آنها می پردازیم،

« جای او خالی» نوشته نادر ابراهیمی / ارائه توسط: مریم رهنما (عضو کتابخانه و دانش آموز دبستان)

داستان کوتاهى درباره حوادث و رویدادهاى‏ انقلاب اسلامى و نقش نوجوانان در این انقلاب است. شخصیت اصلى داستان «منصور» نوجوان سیزده ساله‏اى است که‏ مسئولین مدرسه بارها او را به مراسم‏ه ایى که براى شاه به‏ فعالیت‏هاى مختلف ترتیب داده مى‏شود، مى‏بردند و او هر بار که ازاین مراسم ‏ها خسته و ناراحت باز مى‏گشت به روزى فکر مى‏کرد که‏ بتواند این همه زور و ستم را تلافى کند. با شروع انقلاب، این فرصت براى او پیش مى‏ آید و او همراه بادوستان دیگرش به صف مبارزان انقلابى مى‏پیوندد، تا اینکه درتظاهرات 17 شهریور، توسط یکى از همسایه‏ هایش که جز سربازان‏ شاه بود، به شهادت مى‏رسد.

« نیروی هوایی» نوشته نادر ابراهیمی / ارائه توسط: نرگس قاسمی (عضو کتابخانه و دانش آموز دبستان)

به ماجرای حمله سربازهای شاه فراری به نیروی هوایی و فداکاری و جانفشانی این نیرو‌ها می‌پردازد. قصه از زاویه دید پسری روایت می‌شود که در پشت صحنه درگیری‌های خیابانی، از هیچ کمکی به نیرو‌ها دریغ نمی‌کند و با شجاعت تمام همه لوازم مورد نیاز مبارزان را از طریق مردم فراهم می‌سازد.«نیروی هوایی» داستان شش ساعت جنگ خیابانی در روزهای انقلاب است؛ جنگی که در ‌‌نهایت به پیروزی نیروهای مردمی در کنار نیروی هوایی منجر می‌شود.

« سحرگاهان همافران اعدام می‌شوند» نوشته نادر ابراهیمی / ارائه توسط: راحیل قاسمی (عضو کتابخانه و دانش آموز دبستان)

قصه‌های کتاب  درباره گوشه و کنار بزرگ‌ترین انقلاب تاریخ حیات بشر است. همه می‌دانستند که زندگیِ هُمافَرها در خطر است. نِظامی‌ها عادت به اعتراض و سرپیچی ندارند. به آنها گفته بودند: باید کورکورانه اِطاعت کنید! سوآل نکنید! بَحث نکنید! حرف نزنید! هر چه می‌گوییم، بگویید «چشم»! این راه و رَسم خدمت در نظام است.

امّا هُمافَرها نظامی نبودند، و مجبور نبودند دستورها را بی‌چون و چرا اطاعت کنند. آنها «فکر» می‌کردند، و فکر کردن باعث می‌شد که متوجّهِ خیلی چیزها بشوند. آنها بیدار بودند و انسانِ بیدار، انسانی‌ست که از خیلی چیزها با خبر می‌شود و زیرِ بارِ حرفِ زور و حرفِ نادُرُست نمی‌رود. انسانِ بیدار می‌تواند حرف بزند و می‌تواند فریاد بکشد و بگوید که ظُلم و زور را نمی‌پذیرد.

« پدر چرا توی خانه مانده است؟» نوشته نادر ابراهیمی / ارائه توسط: مبینا قاسمی (عضو کتابخانه و دانش آموز دبستان)

داستان این کتاب درباره یکى از جریانات انقلاب اسلامى ونقش بچه ‏ها در آن است که براى گروه سنى نوجوان نوشته شده‏ است. هر شب یکى از مردان کوچه «مجاهدان» توسط مأموران رژیم‏ پهلوى دستگیر مى‏شود در این میان پدر على تنها کسى است که‏ مأموران به سراغ او نیامده‏ اند. این مسئله باعث مى‏شود، دوستان ‏على با او بازى نکنند، چرا که فکر مى‏کردند پدر على خائن است. تا اینکه یک روز هشت مرد به خانه آن‏ها آمدند و پدر على را با خود بردند.

« برادرت را صدا کن» نوشته نادر ابراهیمی / ارائه توسط: راضیه رمضانی (عضو کتابخانه و دانش آموز دبستان)

مضمون این داستان کوتاه به ماجراى روزهاى اول‏ انقلاب برمى‏گردد و همینطور نقش و فعالیت بچه‏ ها در ماجراى‏ انقلاب. آنچه در کتاب آمده حکایت دختر بچه ‏اى جهرمى است که درروزهاى اول انقلاب هنگامى که همراه پدر به تظاهرات رفته بود پدربه ‏شدت زخمى مى‏شود. برادرش محمد نیز سرباز است. با گذشت‏ سالها معصومه هنوز وقتى به یاد چهره پدر در آن روز مى ‏افتد گریه ‏اش مى‏ گیرد.

 

کتابخانه عمومی آیت الله شریعت فلاورجان...
ما را در سایت کتابخانه عمومی آیت الله شریعت فلاورجان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eshariatlib8 بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 17:02